Posted by Inscriber in ,


کتاب سوزان
برتولت برشت

هنگامی که حکومت، آشکارا در همه جا، کتاب های حامل دانش خطرناک را برای سوزاندن احضار کرد، گاو های نر را واداشتند تا ارابه های پر از کتاب را به سوی آتش بازی بزرگ بکشند، این میان یکی از شاعران رنج دیده با خواندن سیاهه ی کاملی از کتاب های سوخته، برآشفت که چرا کتاب های او را فراموش کرده اند. بی وقفه به سوی میز نگارش اش شتافت، پرواز کنان با بال هایی از خشم و جنون، و نامه ای به حکومتیان نوشت: مرا بسوزانید! با دستی سرکش نوشت مرا بسوزانید! با من اینگونه تا نکنید! در حق من دریغ نکنید! مگر نه اینکه من هماره حقیقت را نگاشته ام در کتاب هایم؟ با من چنان تا کرده اید که همانا من دروغگو بوده ام! به شما دستور می دهم: مرا بسوزانید!


Send to: Balatarin :: Donbaleh :: Delicious :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

This entry was posted on ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ at شنبه, اردیبهشت ۱۸, ۱۳۸۹ and is filed under , . You can follow any responses to this entry through the comments feed .

2 نظرات

adibi  

salam mamnon hasan manand marasem ketab sozan ahmad kasravi

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۲
پيمان  

در اين قطعه ي كوچك شاعري به متن مي آيد تا آوار دو جهان پر آشوب بر سرمان ريخته شود. شاعري كه از آتش زمانه چزانده شده و نامش را در هيچ آماري ثبت نكرده اند.شاعري كه بي خاصيتي اش را در امريه اي مي نويسد.خفگي اش را فريادي گم ميزند. همچون همه ي ما رفيق.
پيمان

۱۰ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۳:۳۷

ارسال یک نظر

ارسال یک نظر